چطور دروغ می‌گوییم و خودمان هم آن را باور می‌کنیم!

در یک جامعه، گاهی چیزهایی می­گوییم یا کارهایی انجام می­دهیم که کاملا به آنها معتقد نیستیم. برای مثال تصور کنید فردی وارد دفتر کارش  شده، متوجه می­شود که شریکش روی دیوار دفتر تابلوی نقاشی بدسلیقه­ای را نصب کرده است. وی در شرف این است که به شریکش بگوید این نقاشی چقدر زشت است، که شریکش با افتخار می­گوید: « این نقاشی را دوست داری؟ خودم آن را کشیده­ام.»

او پاسخ می­دهد: « جداَ. خیلی قشنگه.» از لحاظ شناختی، این که “من شخصی راستگو هستم” با اینکه گفتم “نقاشی قشنگ است در حالی که افتضاح است” تناقض دارد. این ناهمانگی می­تواند به سرعت با این شناخت که “جریحه دار نکردن احساسات مردم اهمیت دارد” کاهش یابد. « من به این دلیل دروغ گفتم که احساسات همکارم را جریحه دار نکنم. چرا باید به او بگویم که این نقاشی زشت است؟ این جمله دردی را دوا نمی­کند.» این روش طریقه­ای موثر برای کاهش تناقض درونی است. زیرا دروغ او را به طور کامل توجیه می­کند. ما آن را توجیه بیرونی می­نامیم.

مثال دیگری از توجیه بیرونی پاداش است. برای لحظه­ای تصور کنید که شما در یک فروشگاه مشغول خرید هستید. فروشنده شما را به کناری می­کشد و می­گوید در صورتی که برای مشتریان دیگر فروشگاه از کیفیت محصول جدید و نه چندان مطلوبشان تعریف کنید و آنها را تشویق به خرید کنید مبلغ چشمگیری پول نقد به شما خواهد داد. شما فکر می­کنید که این مقدار پول ارزشش را دارد بنابراین این دروغ را درباره محصول این فروشگاه به دیگر مشتریان خواهید گفت. توجه کنید که در هیچ کدام از مثال­های ذکر شده نگرش شما نسبت به مساله تغییر نکرده. از نظر شما نقاشی زیبا نیست و محصول فروشگاه کیفیت خوبی ندارد.

حالا تصور کنید توجیه بیرونی در موقعیت وجود نداشته باشد؟ چه پیش می­آید؟ این وضعیت نمونه ای از این الگو است: گفتن، موجب باور کردن است. این نظریه پیش­بینی می­کند که ما شروع به باور کردن دروغ های خود می­کنیم، اما فقط در صورتی که به اندازه کافی توجیه بیرونی برای اظهار نظر ما وجود نداشته باشد. در پژوهشی از کارمندانی که از مزایای محل کار خود رضایت کمی داشتند، خواسته شد در ازای دریافت مبلغی به خانمی که به تازگی برای استخدام به آن شرکت رفته بود، در مورد شرایط کاری و مزایای کار در شرکت دروغ بگویند. به گروهی از کارمندان مبلغ ناچیزی داده شد و به گروهی دیگر به ازای همان دروغ مبلغ قابل توجهی پرداخت شد. پس از آن، از هر دو گروه خواستند که رضایت خود را از مزایای محل کارشان درجه بندی کنند. گروهی که به ازای دروغ خود پاداش مناسبی دریافت کرده بودند همچنان رضایت پایینی از مزایای شرکت داشتند اما گروهی که مبلغ ناچیزی دریافت کرده بود رضایت شغلی خود را بالاتر درجه بندی کرده بودند. به عبارت دیگر، کسانی که برای توجیه دروغگویی، توجیه بیرونی بسیار داشتند، دروغ گفتند اما آن را باور نکردند؛ در حالی که، آنهایی که با فقدان توجیه بیرونی بسیار دروغ گفتند، به سمت باور کردن درستی آنچه گفته بودند، تمایل پیدا کردند.

منبع: کتاب روانشناسی اجتماعی، نوشته­ی الیوت ارونسون، ترجمه دکتر حسین شکرکن. ویرایش هشتم. انتشارات رشد.

این مطلب برایتان مفید بود؟
5/5